سفرنامه حکمران بندرلنگه که توسط جناب مرتضی آل داود تصحیح و چاپ شده است آنقدر دقیق و حاوی نکات ریزی می باشد که باور نکنیم توسط شخص ناشناسی به تحریر در آمده باشد . ولی چاره ای جز آن نیست که سفرنامه به این جزء نگاری را بعنوان سفرنامه ناشناس بپذیریم .
پنج شنبه ششم خرداد ۱۲۷۶ شمسی
امروز در ذرتو توقف شد ذرتو قریه کوچکی است دارای جزئی نخیلات و چهار پنج خانوار رعیت درخت مرکبات هم دارد. امروز صبح با فراش باشی و پیشخدمت باشی در زیر درخت لیموی ترش چای می خوردیم از میوه ها کنده با چای صرف شد۔ در ذرتو کبک بسیار است. ناهار خورده خوابیدم۔ چهار به غروب مانده به ملاحظه اینکه منزل دور است و راه بسیار سخت است حرکت شد۔ سیزده فرسنگ راه باید برویم دو فرسنگ که آمدیم گردنه بسیار سختی پیدا شد از آنجا عبور کرده به رودخانه رسیدم که به واسطه خم و پیچ جاده بیست و چهار دفعه باید به آب همین رودخانه زد از این جهت این راه را (بیست و چهار) می گویند ( به همین دلیل نام دیگر آب باد پرکووک ، آباد ۲۴ است . آرموس ) از آنجا گذشته مجدداً گردنه و تنگه ها طی شد تا رسیدیم به (کوه کناو) کوه کناو ییلاق بندر عباس است و بسیار مرتفع است.
از قرار مذکور سه فرسنگ ارتفاع دارد (باید این ارتفاع از سطح دریای خلیج فارس باشد) میوه جات سرحدی و سردسیری هم در این کوه موجود است.چون اول خاک بندر عباس و جزو حکومت مصباح دیوان می باشد استقبال آمده بودند۔ چهار ساعت و ربع از شب رفته به دامنه کناو (گنو)رسیدیم.سیب و بادام تعارف آورده بودند۔ چای و شام خورده هشت ساعت از شب گذشته حرکت شد.
جمعه هفتم خرداد ۱۲۷۶ شمسی
امروز صبح دو ساعت از آفتاب گذشته وارد (ایسین) شدیم مردم استقبال آمده بودند۔ در بالاخانه خانه اربابی چای و هندوانه صرف شد (ایسین) قریه بسیار معتبری است نخیلات بسپار دارد واقعاً جزو قصبه و بلوک شمرده می شود۔ فردا صبح ان شاءالله ورود به بندر عباس خواهد شد۔غروب رفتم گردش خارج این عمارت استخری دارد بد جایی نیست چای در سر استخر صرف شد۔ یک ساعت از شب رفته امین التجار با بعضی از تجار دیگر آمدند پیشواز مجدداً جمعی دیگر از مستقلبین رسیدند ساعت پنج شام خورده ساعت شش حرکت کردیم،
شنبه هشتم خرداد ۱۲۷۶ شمسی
یک ساعت از آفتاب گذشته رسیدیم به (نای بند) ده کوچکی است نظام السلطنه عمارت خوبی در اینجا ساخته موسوم به (نظامیه) -(در پست قبلی شرح آن به تفضیل آمده است . آرموس )یک قلیان در زیر درخت ها کشیدیم حرکت کردیم به طرف بندر عباس از این ده تا بندر نیم فرسنگ کمتر است۔ اهل شهر به استقبال آمده بودند، تجار زیادی جزو مستقبلین بودند۔ موزیک ولایتی آورده بودند۔ شرح موزیک آن ها از این قرار است دو دسته بودند یک دسته سیاه و قریب بیست نفر بودند۔ دو شیپور داشتند قریب به قره نی تقریبا مثل بوق حمام صدا می داد و دنبک هم داشتند اصل دنبک تنه درخت بود پوستش هم بعضی پوستی بود و بعضی جلدی که با دست و چوب می زدند و به همان آهنگ به زبان سیاهان چیزی می خواندند که مفهوم آن این ! بود ان شاءاشه مبارک باشد و یک دسته دیگر اهل بندر عباس بودند که آن ها نیز دارای همین اسباب موزیک بودند دنبک های خودشان را روی دو پا می گذاشته و می زدند. سه چهار بیرق با نشان ماه و خورشید جلو حاکم می کشیدند۔ پنج شش نفر هم بلوچ با شمشیر و سپر و بعضی با تفنگ جلو اسب مصباح دیوان می آمدند۔ خلاصه ساعت سه وارد بندر (بندر عباس) شدیم۔ در (کلاه فرنگی) عمارت حکومتی شیرینی چیده بودند۔ تجار تماماً آمدند دیدن آن ها نشسته بودند۔ من برخاستم آمدم اتاق که از برای من معین کرده بودند راحت کردم. وضع بندر عباس آنچه مجمل دیدم این است اول که وارد بندر عباس شدم خانه های کپری دیدم مثل دهات گرمسیر از چوب نخل درست کرده و اتاق ساخته بودند۔ از این خانه ها بسیار بود
بعد از این خانه ها اصل شهر است که با خشت و گل ساخته اند و سقف ها از چوب است۔ عمارت کلاه فرنگی که منزل حکومتی است تا دریا پنجاه قدم مسافت ندارد۔ کلاه فرنگی دارای پانزده شانزده اتاق است. تمام بالاخانه بادگیر است۔ جای خوبی است منظره اش دریا و کشتی های تجارتی است۔ جلو کلاه فرنگی گمرگ خانه است و وضع بدین قسم _ است۔ جلو کلاه فرنگی تا دم دریا رادیوار کشیده و بعضی جاها ساخته اند من جمله دروازه ساخته و دالانی دارد که متصل به دریا است و اصل دریا را تا یک امتدادی پر کرده و فرش کرد اند و تقریباً مثل پل است
۔ از جهاز مال التجاره را به (کرجی) تحویل داده و کرجی به واسطه پارو ادامه داده، در این پل خالی می کند و تجار بارهای خودشان سوا کرده می برند بردن این بارها نیز به عهده حمال است و حمال ها حمال باشی دارند اسمش اکنون قنبر صفر است . حمال باشی ها سابق خیلی معتبر بودند و در سال از طرف او اقلاً بیست هزار تومان بیشتر به حکومت می رسیده است۔ (این مبلغ از چه محلی عاید حکومت می شود چه عرض کنم مگر از…) اهالی این شهر به واسطه آفتاب به اندازه سیاه هستند که با اهل حبشیان تمیز داده نمی شوند هندو در این شهر زیاد است بت خانه هم دارند . انبارهای تجارتی را( آفیس) یا( حفیظ) می گویند امروز عصر رفتم حمام آب – حمام ها شور است بعد از شستشو یک کوزه آب شیرین آوردند خود را شستم۔ – ان شاءالله اگر غراب بیاید حرکت به بندر لنگه خواهد شد۔
یک شنبه نهم خرداد ۱۲۷۶ شمسی
امروز هر چه منتظر کشتی پست شدم که از بمبئی بیاید، نیامد۔ نزدیک ظهر با میرآخور وفراش باشی مدتی بودیم بعد ناهار خورده کریم خان از حسن دعوت چای کرد رفتم منزل او پیشخدمت و میرزا محمدعلی را هم فرستادم آوردند دو ساعتی آنجا بودیم نزدیک غروب کشتی پست آمد امشب کشتی در عباس هست فردا ان شاء اه بعد از ظهر عازم لنگه هستم امروز میرزا غلام حسین خان وزیر که سابق نایب الحکومه عباس بود یک نفر هندو را به واسطة اینکه با یک هندوانه فروش مرافعه کرده است۔ پنج روپیه جریمه کرد طايفه هندو جمعیت کرده عرض آمده بودند رسول قهوه چی که این وجه را گرفته بود توسری زیاد خورده پول هندو راپس دادند الساعه در اتاق فراش باشی نشسته مشغول تحریر هستم. میرآخور وتفنگ دارباشی و حاجی محمد شریف هم حضور دارند۔
دوشنبه دهم خرداد ماه ۱۲۷۶ شمسی امروز صبح برخاسته مشغول تهیه رفتن بندر لنگه هستم همراهان نیز نوکرها، شخص خودم،فراش باشی و تفنگ دارباشی و میرزا محمدعلی پیشخدمت و یک نفر فراش است۔حاجی محمدشریف اوزی هم با ما همراه است اجزای مصباح دیوان تماماً تا توی غراب مشایعت آمدند .
(بخش اول این سفرنامه ، شامل ورود به حاجی آباد تا گهره را در http://taromzamein.blogfa.com/ مطالعه بفرمایید ).