تا پیش از این در خصوص تاریخچه اسکله بندرعباس این چند سطر از سدید السلطنه در کتاب اعلام الناس در دسترس بود :
مرحوم حسینقلی خان مافی نظام السلطنه در سال 1301ق مطابق 1262 شمسی حکومت بنادر داشته ، بخرج خود امر بنیان اسکله نهاد . حاج محمد حسن بن راشد بن رطنسی هندی مدیر گمرکات بندرعباس در همان سال به پایان رسانید.
اما اینک شرح مفصل آن را از کتاب خاطرات نظام السلطنه می خوانیم :
“در اول ماه ذيحجه وارد عباسى شدم. در سفرى كه در خدمت حسام السلطنه به عباسى رفته بودم، وقتىكه دريا طوفانى شد و خواستيم از كشتى بزرگ با جاليبوت به ساحل برسيم، به واسطۀ نبودن اسكله، بيم غرق و هلاك بود. همان اوقات به واسطۀ نبودن اسكله، يك فروند كشتى خالى كمپانى تجارت نيكل را در لنگرگاه گذاشته بودند و اسم او را انبار قرار داده بودند؛ كشتىهاى حامل مال التجاره، به محض رسيدن لنگرگاه، بارها را در جهاز انبار خالى مىكردند و مىرفتند. جهاز انبار در حين آرامى آب، آنها را به مدد كشتىهاى كوچك حمالى، به ساحل مىفرستاد. و از آن طرف هم بارهائى كه بايد از خشكى به دريا حمل شود، مىآوردند در كشتى انبار مهيا مىكردند تا كشتى حامل برسد و از آنجا صاحبان مال بروند تحويل نموده و حمل شود. بعد از ورود به عباسى، به خيال افتادم كه ايجاد اسكله كنم. جزيرۀ هرمز را ديده بودم كه سنگهاى بزرگ در قلعه و بناها داشته و خراب شده؛ به حاجى محمد حسن گفتم چند كشتى كوچك كرايه كرد و از آن سنگها بقدر پنج هزار كشتى كوچك حمل كردند. سبدهاى بزرگى كه از هندوستان شكر مىآوردند و هريك ظرفيت چهار خروار شكر دارد، در بنادر زياد است؛ خود آنها «سله» مىگويند و از چوب خيزران بافته مىشود. سبدها را پر از خاك و ريگ كرديم و با ريسمان علفى كه از ليف خرما براى كشتىهاى عربى مىتابند بسيار قوى و محكم، اين سلهها را بهم بستيم. وقتىكه دريا جزر كلى دارد، در موقعى كه قمر ناقص النور است، آنها را به منتهاى جزر برديم و در آنجا گذاشتيم و پر از خاك و ريگ و خاشاك كرديم و آنها را حائل آب قرار داديم. پشت آنها را از سنگهاى هرمز و آهك و خاكستر و شن، مخلوطا ديوارى بنا گذاشتيم از عرض، سى ذرع و طول كه اختيارى نبود، در منتها درجۀ جزر، صد و پنجاه ذرع شد. سه طرف را ديوارى كشيديم كه با كف زمين بندر و قلعه مساوى بود و ابدا آب نمىگرفت. و با تجار قرار دادم كه حق بيست و چهار ساعت ماندن هر لنگه بارى، پنجاه دينار كه يك شاهى است باشد. كشتىهاى كوچك كه حمال مال التجاره بودند، تا پاى ديوار اسكله مىآمدند و بار را با كمال سهولت، بىآسيب آب دريا، پر و خالى مىكردند.
و نيز علم دولتى پاره و وصالى شدهاى را ديدم كه هر روز جمعه بر سر يك چوب خيزران بسته بودند و به ستون كلاه فرنگى فوقانى عمارت مىپيچيدند؛ چون دار العلم انگليسها را در بوشهر ديده بودم، از حاجى محمد حسن نجار، دود كل كشتى بزرگ كه در بنادر زياد است و از هندوستان و زنگبار مىآورند خواستم، و به اندازۀ آن علم، مفتولهاى فلزى ساختم. همان نجارهاى كشتىساز جزيرۀ قشم، آمدند و شبيه به علم انگليسها و عثمانىها كه در بوشهر بودند، علم خوشگل و خوش وضع مرتفعى در وسط اسكله بر سر پا كردند. و از مفتولها به طرز طنابهاى كشتى دودى، طناب تابيدند و رنگ روغنى براى حفظ از زنگ و رطوبت، به همان قسم كه فرنگىها مىزنند، زدند (این علم بعدها به بندیره = بند دیرک معروف شد). و با پست به اصفهان نوشتم دوازده تخته پردۀ شير و خورشيد بزرگ و كوچك قلمكار ساخته و بعد از سه ماه رساندند.
بعد افتادم به فكر توپ دولتى.وضع توپ دولتى كه صبح و شام در بندر بايد انداخته شود و در ورود جهازات دولتى بايد جواب سلام بگويد، اين بود كه يك لوله توپ شش پوند در كنار دريا روى خاك افتاده بود، بىقنداق و چرخ. كمر آن لوله را از صدجا با ريسمانهاى علفى و ميخهاى بزرگ، در خاك مهار كرده بودند. يك غلام شاهى مسمى به «ملاشنبه» كه مؤذن عمارت بود، صبح و عصر ده سير باروت در ميان دامن خود مىريخت و قدرى هم از بازار و كوچه و فضاى گمرك، پشم و جوال كهنه كه اعراب «گونى» مىگويند جمع مىكرد؛ يك چوب را هم كه عوض سمبه، سرش تخته ميخ زده بود، مىآورد. لولۀ توپ را پر مىكرد و از سوراخ چاشنىدان كه محاذى خاك بود، خط باروتى تا فاصلۀ سه قدم مىكشيد. آنجا يك چوب خيزران بلندى داشت كه سر او را به شكل انبر شكافته بود، آتش در آن شكاف چوب مىگذاشت و به روى خط باروتى مىرساند و متصل به سوراخ توپ مىشد و توپ صدائى كه معلوم است چه حالت دارد مىكرد. چون تكميل و تصحيح اين عمل از قوۀ خودم خارج بود، تفصيل آنچه را كرده بودم از اسكله و علم، به عرض رساندم. ولى براى توپ استمداد از دولت كردم؛ به اين معنى كه، من قنداق و چرخ ساختم براى يك لوله. اينها كه از زمان نادرشاه و بعد از آن در اين بندر مانده است، همه اين حالت را دارند. جاى توپ و جاى قورخانه لازم دارد و براى من بدنامى دارد دخالت كنم.
مقرر شود مأمورى بيايد توپهاى ديگر را قنداق و چرخ كرده و جائى براى آنها بسازد كه توپخانه و قورخانه باشد. ولى تلگرافا دو نفر توپچى از توپچىهاى طايفۀ لولويردى كه به هواى عباسى سازگارى كنند، بفرستند كه اين عرابۀ موجود را بكار شليك صبح و شام و سلام جهازات بيندازند. تا من در بنادر بودم، توپچى رسيد. ولى مأمور را نوشتند كه، ظل السلطان خواهد فرستاد كه توپخانه و قورخانه در كل فارس بسازد و بندرعباسى را خواهد ساخت. فايدۀ اسكله را هم قرار دادم سالى سه هزار تومان بر ماليات عباسى بيفزايند. خرج اسكله و علم و قنداق و چرخ توپ، چهار هزار تومان شده بود؛ دولت، هزار و پانصد تومان قبول كرد و من هم به شكرانۀ آنكه چنين اثرى در سرحد از من ابد الدهر باقى است، ضرر مابقى را تحمل كردم.
در آخر ماه صفر، من از عباسى به لنگه آمدم؛ پنج روز توقف كرده، حساب شيخ يوسف را پرداختم و آمدم بوشهر و در ماه رجب به شيراز رفتم. و در آن زمان در تمام عباسى، چهارده باب دكان مسقف سنگ و گچ و يك تيمچه از بناهاى ناصر حيدرآبادى پدر حاجى محمد حسن بود؛ باقى دكاكين در كنار دريا بر روى خاك و هريك اتاقى از چوب خرما بود. و در بندر لنگه، ابدا دكان سنگ و گچ و مسقف نبود. بعد از اينكه محمد حسين خان به جاى من منصوب به حكومت شد، به عنوان شركت با تجار، بناى بازار و دكاكين در اين دو بندر گذاشت. تجار هم به اطمينان شركت او، اقدام كردند. بعد از انفصال از اين كار، در سنۀ ۱۳۰۹ كه من در بنادر ماندم و او استعفا داد و آمد، تمام سهم خود را به شركاء، به همان قيمتى كه خرج كرده بود، بدون مطالبۀ منفعت فروخت. و اين دو بندر به طلعت سعى و زحمت آن عاقل كافى خوش سلوك، سمتآبادى حاصل كردند”.
این اسکله و گدامی (انبار) تا حدود سال 1318 به همال شکل قدیم برجای بود . در این سال با افزودن پایه های چوبی و فلزی شکل و ظرفیت جدیدی پیدا کرد .
درسال 1351 با ستونهای قلزی و بتون بازسازی شد که تا هم اکنون نیز در حال استفاده است .
نهایتاً در سال 1363 با تصویب هیئت وزیران اسکله مبارکه عباسی ، اسکله ناصری ، و یا اسکله شهر به اسم نامانوس اسکله شهید حقانی تغییر نام یافت .
اسکله نایبند
در سال 1295 سرپرسی سایکس پلیس جنوب را در هنگ احمد شاهی نایبند بنیان گذاشت . قصد او تشکیل هلال دفاعی در جنوب کشور جهت جلوگیر از چشمداشت روسیه به آهای خلیج فارس و شبه قاره هند بود . احیاء و هماهنگی و تجهیز کنسولگری های بندرعباس ، کرمان ،سبزوار ، و زاهدان از برنامه های سایکس بود . او برای پلیس جنوب اسکله ای اختصاصی ساخت که مجهز به یک ریل قطار جهت انتقال لوازم و یک لوله آب جهت انتقال آب از کشتی به مقر پلیس جنوب بود.
بقایای اسکله پلیس جنوب
اسکله هتل هما
در سال 1350 با احداث هتل هما اسکله هتل هما نیز ساخته شد
این اسکله در چند سال قبل به بهانه احداث بلوار ساحلی تخریب شد .
اسکله پیش آهنگی سورو در دهه پنجاه ساخته اما تکمیل نشد و در دهه هفتاد جمع اوری شد
در سالهای 1346 به بعد اسکله پامرو (باهنر)و در دهه پنجاه اسکله شهبندر (رجایی ) ساخته شد .